Friday, October 28, 2005

ديدي همه مثل تو راحت نمي بخشند
ديدي بعضي ها چقدر سخت هستند و شايد سنگ دل
پس چرا كردي ؟؟

Sunday, October 09, 2005

زود خسته شدي دختر

عسل
زود خسته شدي

ايميل كه اومدن جلو نيست
1-2 با تلاش كن ، اگه منو مي خواستي و مي خواي با يك ايميل كه آدم خسته نميشه
فقط و فقط يك ايميل زدي ، عمين

يادته من چيكار مي كردم
چند بار
چند تا ايميل
چند تا تلفن
چنذ تا پيغام
اونقدر كه خسته مي شدي

مي گفتي تو كينه اي هستي ، اما كي تلافي كرد ، كي داره تلافي مي كنه ؟؟؟؟
چرا هنوز مغروري ؟؟؟
غرور اولين چيزي كه آدم توي زندگي نابود مي كنه
غرور هرگز

Friday, October 07, 2005

عسل ومن

انگار نيستش ، نمي خواد باشه
نمي تونم خودمو قانع كنم و دليل واسه كارات بيارم ، تو هم تلاشي واسه قانع كردن من نكردي ، فكر كنم هم نخواستي !!!!
عسل غرور داري و غرورت بيجاست
كار و زندگي 2 تا معقوله متفاوت ، با هم فرق داره
غرور را بدار كنار
باشي يا نباشي ، بهت ميگم غرور را بذار كنار
توي كار و شركت هر چي هستي ، واسه اونا هستي نه واسه من و دوستات


رفتارت توي تهرون و حرفات با حرفها و رفتارت الان خيلي فرق داره

مي دوني چرا نميام ديگه ، چون هر بار من غرورمو شكستم ، اما اين بار تو حتي حاضر نيستي غرورتو بذاري كنار و بياي جلو ، اين بار ديگه من نبايد كاري مي كردم ، اين بار ديگه نوبت تو بود اما نيومدي

منتظر موندم نيومدي
شايد هم نياي ديگه
نميدونم

كار مي كنيم براي زندگي بهتر ، نه زندگي براي كار بهتر

عسل زندگيت كارت نيست
مي دونم از كي گفتم نه ديگه
از وقتي از تهرون اومدي و باز اونقدر غرور داشتي كه حاضر نشدي حرفي بزني 2 روز توي ويلاگ نوشتي اما خسته شدي
ادامه ندادي
ننوشتي

وقتي گفتم تولد من جايي برنامه نريز تا مثل قبل تولدامون با هم باشيم ، گفتي واي كاشكي با برنامه آمريكا يكي نباشه ، با برنامه تايلند نشه !!!
گفتم اين جاها ديگه واسه چي ، گفتي ، گروه ، كار و ال و بل
گفتم پس من چي ؟؟ گفتي اگه مي خواي باشي بايد بياي توي گروه !!!
گفتم منو باش ، دارم از زنگي ميزنم ميرم پيش اون
دارم دوست و خانواده و كار و شهر و كشورم را ول مي كنم ، ميرم پيش كي ؟؟ كسي كه حاضر نيست براي من كه ميگه عزيزشم بياد و كار را ترجيح ميده ؟ براي كي دارم ميرم ؟؟؟
تو حاضر نشدي به خاطر من ار كارت بگذري از پول و بيزينس بگذري ؟؟؟ چطور من بيام ، بيام توي مملكت غريب ، توي غربت تنها باشم ؟؟؟

واسه دوستات اومدي ، واسه كار و گروه اومدي !!! 1 روز وقتتو هم واسه من ميزاشتي ، 1 روز فقط ، اما رفتارت اصلا اينو نشون نمي داد كه مي هواستي واسه من مشكلي پيش نياد ، چون گفتي ديگه تصميم گرفتم تو رو نبينم !!!
گفتي ديگه تصميم گرفتم تو رو نبينم !!!
گفتي ديگه تصميم گرفتم تو رو نبينم !!!
گفتي ديگه تصميم گرفتم تو رو نبينم !!!
اينو گفتي !!
اونقت من خودمو چطوري قانع كنم ؟؟؟
اما هر بار من اونقدر زنگ ميزدم ، پيغام مي دادم تا تو بموني

اينبار چي ؟؟؟ نه ديگه
هر بار چه گناهكار چه بي گناه گفتم تفصير من بود
گفتي : اه چقدر ببخشمت ، چقدر ؟؟؟
من ساكت ! فقط نگات مي كردم يا چيزي نداشتم واسه گفتن !!
حالا تو چي خسته شدي

اگه دوسم داري چرا تو نماي جلو
نترس كسي نمي فهمه
بفهمن هم چي ميشه ، ميگن ميگن دوست دارن هم ديگه را

زندگيت عزيزم كار نيست كه به قول ايكس بايد يكي را انتخاب مي كردي كه اونم بيزينس من باشه ، اگه قرار بود اون مثل تو يا بلاتر از تو باشه كه ديگه زندگي نميشد ، همش ميشد كار

نمدونم واقعا ، اما .... !!!