Tuesday, March 07, 2006

پايان

يكبار نوشتم پايان
يكبار نوشتم ناتمام
اما اينبار مي نويسم تمام
هركدوم چون رفتيم دنبال سرنوشت خودمون

تمام

2 Comments:

Anonymous Anonymous said...

تو شروع آسمونی می دونستم نمی مونی
چشم تو آخر دنیاس خودت اینو نمی دونی
داشتن و نداشتن تو گاهی سخته گاهی ساده
اگه راهی اگه بی راه منم و پای پیاده


آخ که چه ساده گم شد تو غربت چشای تو
سکوت شیشه دلم شکسته با صدای تو
آخ تمام لحظه هام اسمت یادم نمی ره
گذشته ها گذشته ها هیچ کس گناهی نداره

وقتی با تمام قلبم واسه زندگی می میرم
تن من می لرزه اما تو را از خودم میگیرم
من بی من من بی تو من از سایه فراری
می شم اون حادثه ای که روزی بوده روزگاری


حالا من نه توی قصه نه تو آرزوم نه خوابم
این سوال ساده ست چرا دنبال جوابم



آخ که چه ساده گم شد تو غربت چشای تو
سکوت شیشه دلم شکسته با صدای تو
آخ تمام لحظه هام اسمت یادم نمی ره
گذشته ها گذشته ها هیچ کس گناهی نداره

9:14 AM  
Anonymous Anonymous said...

آ آ آ آ ه ه ه ه ه
هرگز هرگز هرگز بی تو نمی خندم
بی تو بعد عشقی هرگز نمی بندم
خدا خدا خدایا اگر به کام من جهان نگردانی جهان بسوزانم
اگرخدا خدایا مرا بگریانی من آسمانت را زغم بگریانم
منم که در دل ز نام و رادی فسانه ها دارم منم که چون گل شکفته بر لب ترانه ها دارم
هرگز هرگز هرگز بی تو نمی خندم
بی تو بعد عشقی هرگز نمی بندم
دنیا فروغ آرزوها که رنج جستجو رو پایان تویی
تو بیا که بی تو آه سردم که بی تو موج دردم درمان تویی
منم که در دل ز نام و رادی فسانه ها دارم منم که چون گل شکفته بر لب ترانه ها دارم
هرگز هرگز هرگز بی تو نمی خندم
بی تو بعد عشقی هرگز نمی بندم
آ آ آ آ آ ه ه ه ه ه

9:16 AM  

Post a Comment

<< Home